نیکاننیکان، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

وروجک مامان وبابا

ایام تاسوعا وعاشورا

1392/9/19 15:24
نویسنده : مامان نیکان
171 بازدید
اشتراک گذاری

هرسال ایام محرم به یاد سالهایی که مامان ومامان بزرگ بودن (مامان عاشق غذای نذری بود )با خاله وداییها میرفتیم هیات وغذا میگرفتیم مامان از اول محرم میپرسید مریم دسته راه افتاده ومن میگفتم هنوز نه وعاشورا وتاسوعا میبردمش بیرون وهنوز حسرت به دل اینم که ای کاش همه شبها وروزهای محرم میبردمش بیرون افسوس که وقتی کسی را از دست میدی به یاد ارزوهاش میافتی بگذریم.......گریه

ولی امسال تصمیم گرفتیم بریم تبریز ودیداری تازه کنیم روز سه شنبه 21ابان 92صبح ساعت 10 با عمه مریم راه افتادیم بسمت تبریز اولش که بابا سیامک صندلی پشت را با تشک وملحفه اماده کرد تا این فسقلی راحت باشه اما چشمتون روز بدنبینه...

اینم نیمساعت بعد توماشیناوه

راستش فکرکردم تا اخرسفر بیچاره ام اما خداروشکر به خیرگذشت وتو ماشین خوابید

نیکان در حال به به خوردن تو ماشینهورا

بعدازظهر رسیدیم وجاتون خالی خیلی خوش گذشت اینکه میگن خون خونو میکشه واقعا راسته نیکان هروقت عمه فرانک را میدید ذوق میکرد وهمش دنبال صدای عمه جون میگشت اما عمه بنده خدا بخاطر صدراجون جرات نمیکرد نزدیک بشه قهقهه

یه روز نیکان خیار برداشت بعد عمه جون دید جای دندونهای نیکان روی خیار موند واینطوری دیدیم پسر فسقلی من دوتا دندون کوچولوش زده بیرون

خدایا شکرت که این روزهای قشنگ را دیدم

بعدش مامان بزرگ مهربون براش دندونی درست کردطرز تهیه دندونی در تبریز برای من خیلی جالب بود من شنیده بودم اش دندونی ولی اونجا گندم را میپزن وبا بادام .گردو.کشمش .پسته وپیازداغ زعفرانی همراه با کره تفت میدن جاتون خالی خیلی خوشمزه میشه

حالا اگه کسی از دوستان طرز تهیه اش دندونی تهران را بلده لطفا بنویسه من یادبگیرممتفکر

درراه برگشت به تهران هم نیکان همکاری وخوابیدتا دم درخونه هوراهورا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

reza
19 آذر 92 18:40
nikan kheili duset daram
shahla
19 آذر 92 22:56
Azize delam kheli khoshgel o mamanie jigar hasti binahyat dostet darm o asheghetam -- ,
سارا
24 آذر 92 0:15
سلام سلام ستاره همچین پسر خوش تیپی کی داره؟ هزار الله و اکبر به این ناز پسرت... دندون در آوردنش مبارک... خیلییییی دوستتون داریم از طرف من و یاسر حسابی ببوسش..
خاله شبنم
24 آذر 92 9:35
الهی فدات شم عشق خاله شبنم بااین خوردنت وروجک .نیکان عزیزم دوست دارم نوش جونت به بهی که خوردی.نیکان گلم مامان بزرگت خیلی مهربون بود ولی خدا نخواست تو فرشته مهربونو ببینه بعد بره
shahla
25 آذر 92 14:15
Azize delam ghorbone on ghaza khordanet beram to eshghe manie ghorbone on cheshaie khoshgelet beram
مامان پریناز
26 آذر 92 19:39
الهییییییییییی مریم من دلم براش یه ذره شده.بابا پاشین بیایین ببینیمتون دیگههههههههههه قربون اون غذا خوردنش برم مننننننن پرینازم از بچگیش راه سفر رو دوست داشت.یه وقتایی اینقدر اروم میشد که نگران میشدم نکنه طوریش شده!! خدا رحمت کنه زن عموی عزیزم رو...