نیکاننیکان، تا این لحظه: 11 سال و 22 روز سن داره

وروجک مامان وبابا

اولین عید سه نفره

1393/1/27 12:28
نویسنده : مامان نیکان
301 بازدید
اشتراک گذاری

نیکان عزیزم خیلی دیر دارم خاطرات اولین عیدت را مینویسم ولی چون ممکنه بعدا فراموش بشه برات مینویسم

روز 28 اسفند 92 سرکار بودم که بابایی زنگ زد وگفت که مامان بزرگ وبابابزرگ بهمراه عمه جون تهران هستن وروز عید با هم هستیم خیلی خوشحال شدم چون راستش همیشه موقع سال تحویل دلم میگیره وهمه سالهای عمرم  مراسم عید ومخصوصا هنگام سال تحویل را دوست نداشتم ولی امسال با همه سالها متفاوت بود ودوست داشتم همه رسم ورسوم ایرانی وعید را انجام بدم به همین دلیل تمام وسایل هفت سین را خریدم ویه سفره کوچولو درست کردم دایی محمود هم مثل همه سالها مارو شرمنده کرده بود وشیرینی های عید را از قزوین تهیه کرده بود و برای تو هم یه ماهی خوشگل قرمز با یه تنگ خوشگل اورده بودشب موقع سال تحویل همه دورهم جمع بودیم ومامان بزرگ برامون پلوماهی درست کرده بود که شما هم یه کمی خوردی شب تا 12شب دورهم بودیم فردا هم هم رفتیم خونه مامان بزرگ مامانی که اونجا کلی عیدیهای خوشگل وقشنگ گرفتی روز 2فروردین با خاله شبنم وبابایی رفتیم زیباکنار شمال که خیلی قشنگ بود وشما اونجا کلی کیف کردی وقتی بردیمت کنار ساحل شن هارو میکندی وبازی میکردی من همش نگران بودم نکنه شما شن هارو بخوری ولی بابا میگفت بذار راحت باشه یه روز هم رفتیم لاهیجان یه روز هم رفتیم ماسوله که من واقعا از دیدن هوا وطبیعت اونجا شگفت زده زده شدم تو هم اصلا صدات در نمیومد وفقط نگاه میکردی 

کاشکی مجبور نبودیم تو این هوای الوده تهران تورا بزرگ کنیم.......

روز 5عید خاله شبنم را رسوندیم ترمینال تا برگرده تهران و ما هم راهی تبریز شدیم اما توی راه خیلی ترافیک بود وشما خیلی اذیت شدی ساعت 4 صبح رسیدیم تبریز وبااستقبال گرم عمو بابک مواجه شدیم روزهای بعد هم چون عمه جون بابایی از مکه اومده بودن به دید وبازدید ومراسم ولیمه گذشت و به نظر من شما از نظر اجتماعی خیلی رشد کردی دست میزدی با بچه ها بازی میکردی وکلی خوشحال بودی روز 12 برگشتیم و شما تمام طول راه خواب بودی که از این نظر من کلی کیف کردم


پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

shahla
27 فروردین 93 17:13
azizam khelie ghashangtar shodie ro maseha neshastie va bazie mikonie axshat harf nadare eshghe man hamishe shad O kandan bashi dar kenar maman O baba ,mibosamet meluonh bar
مامان نیکان
پاسخ
مرسی خاله شهلا تو مثل همیشه مارو شرمنده کردی
خاله شبنم
28 فروردین 93 9:18
بهترین سفرم بود نیکان خوشگلم دوست دارم عشقم خیلی ماهی گلم کیف کردم با تو تو سفر بودم
مامان نیکان
پاسخ
مخصوصا وقت چمدون اوردن خاله جون
سارا
1 اردیبهشت 93 11:51
جاهايي كه رفتين عالللليييي بودن...تو عيد هيچ جا مثل شمال نميشه....الهي هميشه به سفر و گردش باشيد، سلامت و شاد باشيد و هواي تهرانم يه كم بهتر شه تا همه مون غصه ي ني ني كوچولو ها رو نخوريم...ماه روتون رو ميبوسم
سارا
1 اردیبهشت 93 11:52
چه پسريييي...هزار الله و اكبر...